
لژیونر بوکس ایران اعلام کرد که بر اساس اعلام فدراسیون جهانی، او میتواند در بوکس حرفهای هم شرکت داشته باشد.
احسان روزبهانی که سال قبل همراه تیم آستانا آرلاتر قزاقستان در بوکس نیمه حرفهای جهان شرکت کرد و قهرمان شد در گفتوگو با خبرنگار ورزشی خبرگزاری دانشجویان ایران (ایسنا) اظهار کرد: من سال قبل همراه این تیم قزاقستانی روزهای خوبی را سپری کردم و در نهایت هم قهرمان شدیم. این تیم را دوست داشتم و در آنجا راحت بودم. آنها هم از من راضی بودند و همدیگر را اذیت نکردیم. پس از عملکردم در این رقابتها و البته مسابقات قهرمانی آسیا در اردن، فدراسیون جهانی بوکس نام من را در لیست جدید جزو بوکسورهای حرفهای اعلام کرده است.
وی افزود: بر اساس اعلام فدراسیون جهانی بوکس آماتور، دو بخش در این فدراسیون راهاندازی شده است. بوکس نیمه حرفهای WSB و بوکس حرفهای AOP که البته این تقسیمبندی تنها برای فدراسیون آماتورها است و هرکسی که در آنها شرکت کند میتواند در مسابقات بعدی هم زیر نظر همین فدراسیون جهانی فعالیت کند.
روزبهانی با اشاره به اینکه او میتواند در این فصل در رقابتهای بوکس حرفهای شرکت کند، گفت: این رقابتها هم در 12 راند و بدون کلاه برگزار می شود اما قصد دارم امسال هم در بوکس نیمه حرفهای باشم و تجربیات بیشتری کسب کنم.
وی در پاسخ به این سوال که امسال با کدام تیم در بوکس نیمه حرفهای شرکت خواهد کرد، افزود: قهرمانی سال قبل و مبارزات خوبی که انجام دادم باعث شد تا قزاقها پیشنهاد خوبی برای ماندن در تیمشان را بدهند. قبول کردم که در تیم آنها بمانم اما قراردادی امضا نکردیم و تنها در حد صحبت بود. آنها آنقدر دوست داشتند در تیمشان بمانم که حتی بعد از پایان مسابقات اجازه نمیدادند به ایران بیایم و میگفتند که در قزاقستان بمانم.
روزبهانی یادآور شد: از تیمهای آلمان و اوکراین هم پیشنهاداتی داشتم اما بعید میدانم تیم خودم را عوض کنم. امسال هم با همین تیم در لیگ بوکس نیمه حرفهای شرکت میکنم.
وی با تاکید بر اینکه مصدومیت کتفش بهتر شده است، گفت: گچی که روی آن بسته بودم را باز کردهام و یک هفته است که روزانه دو وعده تمرین میکنم. خدا را شکر شرایطم خوب است و کارهای فنی را انجام میدهم. قبلا تنها کارهای موازی انجام میدادم و از لحاظ تکنیکی و بدنی افت کرده بودم اما اکنون بیشتر فشار میآورم.
عرشیان و فرشیان در شب شهادت جوادالائمه(ع) به بارگاه ملکوتی پدر بزرگوارش سرازیر میشوند زیرا همگان بر این باورند که ابنالرضا(ع) به حجره، غریبانه جان سپرد.
به گزارش خبرگزاری تسنیم از مشهد مقدس، تشنهام... خیلی تشنه... جگرم میسوزد، آب میخواهم، اما بهجز صدای کل کشیدن کنیزکان را نمیشنوم... امفضل همه درها را بسته و کسی جز خدا صدایم را نمیشنود... کاش پدرم اینجا بود... .
در و پنجره به من نگاه میکنند، غمگینتر از آن هستند که ملامتشان کنم، در این گرما، پنجره از شرم نگاه من عرق کرده، صدای ناله اندوهبار در را میشنوم... کاش پدرم اینجا بود... کاش... .
صدای خوردن چیزی را به پنجره میشنوم، چشمان خسته و رنجورم را بهزحمت باز میکنم، کبوتری خود را به پنجره میکوبد، با چشمان خستهاش به من مینگرد، دهانش را باز میکند و میبندد... کاش پدرم اینجا بود... کاش... کبوتر چقدر به نظرم آشنا میآید، هرچه بیشتر نگاهش میکنم، بیشتر دلتنگ پدر میشوم، کاش پدرم اینجا بود... کاش.
کبوتر مدام خودش را به پنجره میکوبد، انگار میخواهد هرطور شده خودش را برساند... صبر کنید، گویا با دهانش میخواهد به من چیزی بگوید. کاش پدرم اینجا بود... کاش.
کمی گذشت، صدا بیشتر شده، هیاهویی برپا شد. چشمانم را دوباره باز کردم، وای خدای من، چه میدیدم، دهها کبوتر خود را به پنجره چسبانده بودند و با چشمان غمگین خود به من نگاه میکردند، دهانشان را باز و بسته میکردند. کاش پدرم اینجا بود... کاش.
احساس سبکی میکردم، سبکتر از همیشه، آنقدر سبکبال که از در و پنجره خودم را بیرون کشیدم، کبوترها دستهایم را بالا بردند و بالهایشان را بال پرواز من کردند... آرام و راحت مرا بلند کردند.
از آسمان نجف و کاظمین و سامرا، از روی مزار جدم رسولالله پرواز کردم، نمیدانم کبوترها مرا به کجا میبرند، بوی بهشت به مشامم میرسد، صدای نقارهخانه گوشم را نوازش میدهد. هنوز تشنهام، به سقاخانه حضرت میبرندم، بهیاد جدم حسین آب مینوشم، چه گواراست مثل آب گوارای کوثر... .
به مهمانخانه حضرت میروم، پدرم را بالای مجلس میبینم، لباس سیاه بر تن کرده، آغوش باز کرد، گویا انتظارم را میکشید... جوادم بالاخره بهنزد پدر آمدی... .